• وبلاگ : دوستانه
  • يادداشت : کاش از دلم خبر داشتي ... !!!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 29 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام و سپاس از حضور شما . يادم افتاد به داستان اون ننه پير زن که هر کي يه چيزي ميگفت و بعدم دست آخر ميگفتن : ... من برم بيرون ؟ بعد ننه پير زن جواب مي داد : نه خب تو هم بمون . حالا رمز ميذارم شما هم بخونيد .
    پاسخ

    سلام دوست عزيز ، ممنونم از لطفتون